وابسته به باستان شناسی سایر معانی: وابسته به باستان شناسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باستانشناختی [باستانشناسی] هر آنچه به گونهای مستقیم یا غیرمستقیم با باستانشناسی ارتباط یابد یا باستانشناسی موضوع کار آن باشد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بافتمان باستانشناختی [باستانشناسی] وضعیت مواد باستانشناختی از زمان خروج از بافتمان سامانهای
کاوشگر باستانشناسی [باستانشناسی] شخصی که در محوطههای باستانشناختی به حفاری و خارج کردن اشیای آسیبپذیر از زیر خاک میپردازد بدون آنکه صدمهای به آنها ب ...
منبع باستانشناختی [باستانشناسی] بقایای مادی که با پژوهش و تحلیلهای باستانشناختی دربارۀ آنها بتوان گذشتۀ جوامع انسانی را شناخت ...
هریک از مفاهیم مختلف استفادهشده بهوسیلۀ باستانشناسان برای پیدا کردن، پوشش دادن، تجزیهوتحلیل، حفظ و توزیع دستساختهها و سایر بقایای ناشی از فعالیت انسان در ...
مجموعۀ مواد فرهنگی که بهطور مکرر در مناطق مختلف دیده میشوند و نشاندهندۀ فرهنگ باستانی خاصی در زمان و مکان معیناند [باستانشناسی] ...
شاخهای از باستانشناسی که بهمنظور کمک به حفاظت و حمایت و معرفی محوطهها و اشیای باستانشناختی ازطریق سیاستگذاریهای مؤثر و حفاری و مطالعات غیرتخریبی به ...
← مدیریت منابع باستانشناختی [باستانشناسی]
نوعی گردشگری فرهنگی که هدف آن افزایش علایـق باستانشناختی - تاریخی و حفاظت از محوطههای تاریخی است [گردشگری و جهانگردی]