کشاورزی، باغ سایر معانی: باغ کشاورزی، باغ نباتات، گیاهکده، باغ گیاه شناسی، دارستان، arboreta arboretums pl باه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرم، زمین مزروعی، مزرعه، کشتزار، پرورشگاه حیوانات اهلی، کاشتن زراعت کردن در سایر معانی: کشتگاه، کشتمان، زمین زیر کشت، زمین کشاورزی، پرورشگاه، ـ داری، پروردگاه، کشت کردن، کشاورزی کردن، زراعت ...