ستوده، شایان ستایش، قابل پرستش سایر معانی: (عامیانه) دلپذیر، زیبا، پرستیدنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیبا سایر معانی: زیبا
مسحور کننده و دلبر، دلربا، دلکش، فریبنده، جاذب، ربایش، ربودگی، زنای بعنف، هتک ناموس
نیروبخش، مقوی، داروی نیروبخش، دوای مقوی
مریی، مطبوع نظر، مورد نظر سایر معانی: خوش منظر، خوش منظره، مقبول
مهیج سایر معانی: محرک
باشکر پوشاندن سایر معانی: شکر پوش کردن، روی داروی تل را باشکر پوشاندن
غیر قابل قبول، نپذیرفتنی [ریاضیات] ناپذیرفتنی، غیر قابل قبول
شهوانی، خوش گذران، شهوت انگیز، شهوت پرست، شهوتران سایر معانی: رجوع شود به: sensual
خوش ایند، پیروز، با مسرت و خوشی سایر معانی: جذاب، گیرا، تودل برو، خوش برخورد، بانمک، خوش سیما، مناسب