ملین، مسهل، داروی ملین سایر معانی: طب ملین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وابسته به مراسم تطهیر، مطهر کننده، تطهیری
پاک کننده، مسهل، ضد یبوست، تطهیری، کارکن، پاکساز، پالایشی سایر معانی: ملین، پالاینده، پالاگر
تطهیری، برزخی سایر معانی: وابسته به برزخ