کسی، هیچ کس، کسی هرکجا سایر معانی: غریق به هر کاهی آویزان می شود، در توفان هر بندری غنیمت است، هرکس، باستار، آدم (مشهور یا مهم و غیره)، در جمله ء منفی و پرسش هیچ کس، کسی در جمله ءمثبت هرکجا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیچ کس سایر معانی: هیچ نفر
هیچ، ابدا، بهیچ وجه، هیچ یک، هیچ کدام، اصلا، نه سایر معانی: هیچکس، کسی (جز)، (با فعل جمع) کسی، چیزی، به هیچ وجه، به هیچ صورت، (قدیمی) بدون، بی -، (کلیسای کاتولیک) دعای بعد از ظهر، نیایش پنجم ...