ستیز، خصومت، ستیزگی، ضدیت، مخالفت، هم اوری، اصل مخالف سایر معانی: هم ستیزی، پادستیزی، دشمنی، استیزه، درگیری، پادکرداری، عناد [خاک شناسی] ناهمسازی [پلیمر] پاد کرداری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقطهء مقابل یا متقاطر سایر معانی: مفرد رجوع شود به: antipodes، pl نقطه ء مقابل یا متقاطر
تشخیص، تمیز، فرق سایر معانی: تمایز متقابل، جدا شناخت
مفهوم مخالف، قلب مطلب بطریق منفی سایر معانی: تناقض، تقابل، تضاد، برابرنهاد، آنتی تز، پادنهشت، پادنهاد، عکس نقیض (قرارگیری یا قرار دادن در مقابل هم)
(منطق) عکس نقیض، پادنهش [ریاضیات] عکس نقیض
نقطه مقابل، صنعت ترکیب الحان، اهنگ دم گیر یا جفت سایر معانی: (موسیقی) کنترپوان، کانتر پوینت (آمیختن دو یا چند آهنگ با تاکید بر ملودی)، این نوع موسیقی [سینما] هماهنگی - نقطه متقابل (کنترپوئن ...
استعاره، (جمع) صنایع ادبی
عقلانیت، معقولیت سایر معانی: خردپذیری، خردمندی، بخردی
پشت، بدبختی، شکست، معکوس، وارونه، معکوس کننده، واژگون کردن، برگشتن، نقض کردن، بر گرداندن، پشت و رو کردن، وارونه کردن سایر معانی: پشت به رو، عقب به جلو، بالا پایین، واژگونه، مقلوب، باژگون، بر ...