مخالف روشنفکران،ضد متفکر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] پاد یکریختی
[نساجی] ضد مهاجرت رنگی
موشک ضد موشک، پاد پرتابه
[بهداشت] ضد انگلی
(وابسته به چیزی که آلودگی را پیشگیری یا کم یا نابود می کند) پادآلودگر
[نفت] تدابیر ضد آلودگی
[نساجی] ماده ضد کاهنده - عامل ضد کاهنده
[خودرو] ضد زنگ
ضد یهود، مخالف اقوام سامی مخالف نژادسامی، دشمن بنی اسرائیل، دشمن یهود،ضد یهود،یهود ستیز
ضد یهودی مخالف نژادسامی مقرون بدشمنی بانژادسامی یایهود، دشمن جهودها،ضد یهود،یهود ستیز، وابسته به یهود ستیزی، یهود ستیز روانشناسى : یهود ستیزانه
مخالف با یهودیان ضدیت بانژادسامی، روانشناسى : یهود ستیزى