(انگلیس - عامیانه) یک فرصت دیگر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلاه به دست (با تواضع)، چیزی را بر تارک چیز دیگری گذاشتن، چیزی را روی چیز دیگری قرار دادن
یک پیچ دیگربدهید
چیز کاملا متفاوت، مطلب جداگانه
یکی پس از دیگری، پشت سر هم
هر یک، یکدیگر سایر معانی: (در مورد بیش از دو نفر) همدیگر، همدیگر، بایکدیگر، یک دیگر، همدیگر
با کسانی که به تو نیکی کرده اند نیکی کن
حرف حرف میاره
(ریاضی) عددی را به توان معینی رساندن
اسباب کارخودراباطاق دیگرببرید
(عامیانه) حرفت را باور نمی کنم !، دست از این حرف ها بردار!
از کس دیگری سو استفاده کردن، به کسی بند شدن، از نام و نفوذ کس دیگری بهره گیری کردن