زاویهای، گوشه دار، گوشهای، لاغر سایر معانی: زاویه دار، قناس، استخوانی، ناموزون و ناجور [عمران و معماری] زاویه ای - گوشه دار - گوشه ای [برق و الکترونیک] زاویه ای [ریاضیات] زاویه ای، مربوط به ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پهنای زاویهای باریکۀ رادار [مهندسی نقشهبرداری] زاویهای که باریکۀ پرتوِ رادار در سطح افقی پوشش میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] مختص زاویه ای
فاصلۀ قطر زاویهای [نجوم رصدی و آشکارسازها] فاصلهای که ازطریق مقایسۀ قطر زاویهای با قطر واقعی اجرام نجومی به دست میآید ...
[برق و الکترونیک] مسافت زاویه ای مسافتی که بر حسب رادیان یا درجه بیان می شود . برابر با مسافت بر حسب طول موج ضرب در 2 پی رادیان یا 360 درجه است . [زمین شناسی] ناهماهنگی زاویه دار، فاصله زاوی ...
[زمین شناسی] واپیچش زاویه دار تغییر در شکل یک ناحیه بر روی کره وقتی که در روش ترسیم یا افکنش نقشه ای نشان داده می شود. همچنین ببینید: واپیچش (نقشه برداری).
[شیمی] توزیع زاویه ای [ریاضیات] توزیع زاویه ای
[زمین شناسی] چین زاویه ای/ زاویه دار چینی شبیه Kink، ولی با زاویه لولای کمتر.
بسامد زاویه ای [سینما] سرعت زاویه ای [برق و الکترونیک] بسامد زاویه ای بسامد بیان شده بر حسب رادیان در ثانیه . برابر با بسامد بر هرتز ضرب در 2 پی است . - فرکانس زاویه ای [ریاضیات] فراوانی زاو ...
درشتنمایی [فیزیک - اپتیک] نسبت زاویۀ دید یک شیء با دستگاه نوری بر زاویۀ دید همان شیء بدون دستگاه نوری
[برق و الکترونیک] مدولاسیون زاویه ای
(فیزیک) گشتاور چرخشی، گشتاور زاویه ای، عزم دورانی [شیمی] اندازه حرکت زاویه ای، گشتاور اندازه حرکت [عمران و معماری] ممنتم دورانی - ممنتم زاویه ای [برق و الکترونیک] تکانه ی زاویه ای سرعت زاویه ...