بلند، علوی، آسمانی، بهشتی، وابسته به عالم بالا سایر معانی: عرشی، الهی، وابسته بعالم بالا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطعی، مسلم، محقق، مطمئن، خاطر جمع، پشت گرم، یقین، استوار، متقاعد، از روی یقین، راسخ یقینا سایر معانی: راس یقینا [ریاضیات] مطمئن، محقق، مسلم، قطعی، واثق
شاخصی برای تعیین میزان خورندگی و رسوبدهی کلسیمکربنات موجود در آب که مقدار آن به پ.هاش و دما و غلظت کلسیم و خاصیت قلیایی و مقدار کل مواد جامد محلول در آب بستگی دارد [خوردگی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
گونهای گزنۀ سفید به شکل گیاه چندساله با ساقههای زیرزمینی و ساقۀ هوایی راست به ارتفاع 15 تا 45 سانتیمتر و با کرکهای سفید مایل به زرد و دُمبرگهای بلند ...