مهربانی، نرمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهربانی، محبت، خوبی سایر معانی: مهربانی
مدارا، ملایمت، نرمی، شفقت، رحم، رقت قلب سایر معانی: پر مدارایی، ارفاق، سخت نگیری، آسان گیری، گذشت، عمل مدارا آمیز، کار گذشت آمیز
سخاوت، دهش، ازادگی، بخشایندگی سایر معانی: گشاده دستی، سخاوتمندی، رادی
مدارا، بردباری، ازادمنشی، ازادی، تحمل، ازادگی سایر معانی: رواداری، شکیبایی، گذشت، لوطی گری، رجوع شود به: tolerance
1. دیدگاهی در اخلاق هنجاری مبنی بر اینکه افراد باید، دستکم برخی مواقع، بدون در نظر گرفتن منافع شخصی یا علیرغم منافع شخصی به سود دیگران عمل کنند 2. عمل بر اساس نفع دیگران یا دغدغه ...
واژههای مصوب فرهنگستان