گردشگری همساز [گردشگری و جهانگردی] رویکردی در گردشگری که بر پرهیز از تأثیرات نامطلوب گردشگری و تقویت آثار مثبت فرهنگی و اجتماعی و محیطی تأکید دارد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
الترناتور، تناوبگر، متناوب ساز، دستگاه تولید برق متناوب سایر معانی: مولد برق دارای جریان متناوب، ژنراتور متناوب، دینامو [سینما] الترناتور/تناوبگر [برق و الکترونیک] مولد جریان متناوب ( آلترنا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] ترمز مولد، ترمز تناوب ساز
[حقوق] حرف هر دو طرف را بشنو (لازمه قضاوت، شنیدن اظهارات طرفین دعوی است)
بدیل کرۀ کاکائو [علوم و فنّاوری غذا] چربی یا چربیهایی که میتوانند همه یا بخشی از خواص کرۀ کاکائو را داشته باشند
[برق و الکترونیک] تناوب فاز رنگ [ سی پی ای] تغییر متناوب فاز رنگ یک یا چند مؤلفه زیر حامل رنگ نمایی بین دو مجموعه مقادیر مشخص در سیستم تلویزیون رنگی.
جانشین مقصد [حملونقل هوایی] فرودگاه جانشین نشست در طرح پرواز که قبل از برخاستن هواپیما مشخص میشود
(انگلیس)، فروشنده ی مواد شیمیایی و رنگ، فروشنده مواد شیمیایی وگوشت وترشی، کالباس فروش
[برق و الکترونیک] حافظه ی فقط خواندنی با تغییر پذیری الکتریکی [ ای آر ام] نوعی حافظه ی فقط خواندنی که بعد از هر بار اعمال میدان الکتریکی مناسب و پاک کردن کل حافظه می توان آن را دوباره به صور ...
جانشین در مسیر [حملونقل هوایی] فرودگاهی در طول مسیر که هواپیما در صورت بروز شرایط غیرعادی یا اضطراری میتواند در آن فرود آید
لکنت زبان پیدا کردن، گیر کردن، بالکنت گفتن، با شبهه و تردید سخن گفتن، تزلزل یا لغزش پیدا کردن سایر معانی: تلوتلو خوردن، با تزلزل راه رفتن، لرزان لرزان رفتن، سکندری خوران راه رفتن، بلخشیدن، س ...
بالکنت، گیرکنان، بتردید، ازروی بی ثباتی