اصلاح کردن، تغییر دادن، عوض کردن، دگرگون شدن، تغییر یافتن، دگرگون کردن، جرح و تعدیل کردن سایر معانی: (جزئیات ولی نه کلیات را) عوض کردن، دگراندن، دستکاری کردن، دگروار کردن، (خیاطی) بازدوزی کر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(لاتین) یکی دیگر از همین نوع، نسخه ی ثانی، شخصیت ثانوی
دگرش پذیر سایر معانی: قابل تغییر
بطور تغییر پذیر
[برق و الکترونیک] جریان متناوب 1 فاز
دگرسانی [زمینشناسی] هرنوع تغییر در ترکیب کانیشناختی سنگ ازطریق عوامل فیزیکی یا شیمیایی، بهویژه توسط محلولهای گرمابی و نیز تغییرات ثانویه در سنگ یا کانی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[معدن] هاله دگرسانی (زمین شناسی اقتصادی)
[زمین شناسی] دگرسانی نفت نفت خام ممکن است در اثر حرارت و فعالیتهای باکیریایی به هیدرو کربنهای سبک تبدیل شود که به آن دگرسانی نفت گویند
گزینه دگرگونی
روانشناسى : نقش دهى
[زمین شناسی] سنگ دگرسان شده سنگی که از زمان تشکیل اولیه خود تحت تغیراتی در ترکیب شیمیایی یا کانی شناسی خود قرار گرفته است. [نفت] سنگ تغییر یافته
یک درمیان، متناوب، متبادل