ازراه تجزیه [ریاضیات] به طور تحلیلی، تحلیلی بودن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ازروی مخالفت یادشمنی، ازروی رقابت
متناقضا"
بطور قابل گوشزد
ازروی علم حساب، منطق قاعده حساب
بطورساختگی یامصنوعی [نساجی] مصنوعی - ساختگی - غیر طبیعی
ازروی علم نجوم یاطالع بینی
[ریاضیات] برآوردکننده ی مجانبا کارا [آمار] برآوردگر مجانباً کارآ
[ریاضیات] مجانبا مساوی
[ریاضیات] مجانب طبیعی
برآوردگر مجانبی نااریب [آمار] برآوردگری که وقتی تعداد نمونه به بینهایت بگراید، به یک برآوردگر نااریب تبدیل شود
واژههای مصوب فرهنگستان
[معدن] طویلشدگی محوری متقارن (مکانیک سنگ)