رسوبی، ابرفتی، مربوط به رسوب و تهنشین سایر معانی: آبرفتی، ته نشستی، ته نشینی، ته نشین شده، وابسته به ته نشین [عمران و معماری] آبرفتی - رسوبی [زمین شناسی] آبرفتی، رسوبی [نساجی] رسوبی [خاک شنا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نفت] آبرفتی
[زمین شناسی] خاک قاره ای آبرفتی
[عمران و معماری] تهنشست - ماده رسوبی - تهنشست آبرفتی
[آب و خاک] نهشته های آبرفتی
[زمین شناسی] اراضی آبرفتی الماس دار
[زمین شناسی] اراضی آبرفتی حفاری
پنجه ی آبرفتی (توده ی آبرفتی کم شیب که در جاهایی که رودخانه کم کم آهسته می شود تشکیل می گردد) [عمران و معماری] مخروطه افکنه - پنجه آبرفتی [خاک شناسی] مخروط افکنه آبرفتی [آب و خاک] مخروطه افک ...
[آب و خاک] پرشدگی آبرفتی
[عمران و معماری] چشمه آبرفت دامنه [آب و خاک] چشمه آبرفت دامنه
[عمران و معماری] خاک آبرفتی [خاک شناسی] خاک آبرفتی
[زمین شناسی] آبرفت مواد سنگی مازاد عمدتا مرکب از شن و رسوبات رودخانه ای، که رودی به طور معلق حمل کرده است، و مجبور به ته نشین ساختن آن شده است پاره ای از حاصلخیز ترین زمینها در جهان مرکب از ...