اشغال دان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخصوصا نه
legally, adv•قانونا، از نظر قانونی
[ریاضیات] بردار به طور الفبایی نامنفی
با آزادگی، آزادانه، با فکر بازو روشن، با نظر بلندی
فراخوانی کتابخانه ای
[ریاضیات] موازی حدی
[فوتبال] مسیری که توپ طی می کند
عینا سایر معانی: به طور تحت الفظی، واژه به واژه، حرف به حرف، موبه مو، بی کم و زیاد، واقعا، به راستی، (عامیانه) تقریبا، چنانچه گویی، لفظ به لفظ واژه به واژه، کلمه به کلمه، بطور تحت اللفظی ...
[برق و الکترونیک] مکالمه محلی
[ریاضیات] فضای موضعا قوسی همبند
[ریاضیات] زیرمجموعه ی موضعا بسته