در تمام مدت، از ابتدا، سراسر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
1- همه جا، هرجا 2- درهر مرحله (از رویدادها)، درامتدادهمه خط، در همه جا کامیاب
کاملا امریکایی، دارای اجزا (یا افراد) کلا امریکایی، نمایشگر امریکا، وابسته به همه ی امریکا یا امریکایی ها
همه کس، مرد و زن و پیر و جوان
[سینما] صدای پایین
در تاریکی همه ی گربه ها خاکستری می نمایند، بدون اطلاعات کافی تفاوت ها قابل تشخیص نیستند
[برق و الکترونیک] تنظیم تمام کانال توانایی یک گیرنده ی تلویزیونی برای دریافت کانالهای « یو اچ اف» 14 تا 83 و کانالهای « وی اچ اف » 2 تا 13 .
همه می خواهند رئیس باشند و هیچ کس مرئوس نیست، همه تیمسارند و هیچ کس سرباز نیست
علامت رفع خطر، سوت رفع خطر هوایی
درتمام روز، همه روز
سرا پا گوش بودن