نگران، بی قرار، مشتاق، در جنبش، در حرکت سایر معانی: هیجان زده، بیتاب، مشتاقانه، با بیتابی، بی صبرانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باکوشش وتقلا، بطورغیرطبیعی
تقلا کردن، به خود پیچیدن سایر معانی: کشمکش کردن، در تب و تاب بودن، در تکاپو بودن، رنج بردن، درد کشیدن، جان کندن، رنج دادن، زجر دادن، شکنجه دادن، عذاب دادن، تحریف کردن
بازار، محفل سایر معانی: (یونان باستان) گردهمایی، محل گردهمایی (به ویژه بازار)، محل تجمع، آگورا (پول اسرائیلی معادل یک صدم شکل)، انجمن [عمران و معماری] محوطه باز
ترس از مکانهای شلوغ، مرض انزوا طلبی سایر معانی: (روان شناسی - هراس از مکان های باز و عمومی) برون هراسی، طب مر انزوا طلبی، ترس از مکانهای شلوه [روانپزشکی] ترس از فضای باز، گذر هراسی. علامت ا ...
برزنهراس [روانشناسی] ویژگی فرد مبتلا به برزنهراسی
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] گنداب پهن و خشک اصطلاحی که در مراکش، برای یک دره پهن و معمولاً خشک که بوسیله یک سیلاب حفر شده است، استفاده می شود.( صفحه 339 - 1963 Termier & Termier)؛ وجه تسمیه: زبان بربری ( ر ...
[زمین شناسی] چکه کردن آب
وابسته بتعالی روحی
تعالی روحی، بزرگی معنوی، ارتقاء فکر بعالم علوی، تفسیر روحانی و صوفیانه ء مطالب مذهبی
برهمکنش نانَزدآور [شیمی] برهمکنش یک فلز سیرنشدۀ همارای مرکزی با یکی از پیوندهای لیگاند خود که در آن، شرایطی ازقبیل طول پیوند و زاویه نمیتواند لیگاند را به فلز مرکزی نزدیک&z ...