سراسیمگی [روانشناسی] اضطراب شدید همراه با بیقراری حرکتی
واژههای مصوب فرهنگستان
تحریک، پریشانی، تلاطم، هیجان، سراسیگی، اشفتگی سایر معانی: اضطراب، هراس، آسیمگی، سراسیمگی، دل آشفتگی، پریشان حالی، تکان شدید، هم زدن [سینما] سیستم گردش مداوم دارو در تانکها/میزان گردش دارو [ع ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] سرعت همزدن
[شیمی] اغتشاش گرمایی
[برق و الکترونیک] آشوب حرارتی، اثر حرارتی حرکتهای تصادفی الکترونها ی آزاد در رسانا، این حرکتها سیگنالهای نویزی را تولید می کند که اگر تقویت کننده در ورودی دارای بهره ی بالا باشد . می تواند ن ...
ژولیدگی، سرافکندگی، پریشانی، گیجی، اغتشاش، دست پاچگی، درهم و برهمی، اغفال، اشتباهی گرفتن، اسیمگی سایر معانی: سر در گمی، بهت، حیرت، آشفتگی، اختلال (حواس یا اوضاع)، سرگشتگی، بی ترتیبی، به هم ر ...
ترس، جبن، بی میلی، وحشت زدگی، ترسانیدن، بی جرات کردن سایر معانی: پروا، بیم، بیمناکی، ترس و نومیدی، واهمه، نگرانی، (دچار آمیزه ای از ترس و نومیدی کردن) نگران کردن، بیمناک کردن، دلسرد کردن، دل ...
دیوانگی، گیجی، حواس پرتی سایر معانی: موجب حواس پرتی، پرت اندیش ساز، سرگرمی، تفریح (آنچه که حواس را به چیز دیگری معطوف می کند)، ماژ، پرت اندیشی، پرشیدگی، شوریدگی، پریشانی، سردرگمی، درماندگی ...
هیجان، لرزیدن، دودل بودن سایر معانی: این دست آن دست کردن، تمجمج کردن، عصبی و مردد بودن، تردید توام با دستپاچگی، عصبی و دودل بودن، (انگلیس - محلی) ترس و لرز، تب و لرز، درمحاوره دودل بودن [برق ...
تپش، سراسیمگی، طوفان ناگهانی، باریدن ناگهانی، باد ناگهانی، اشفتن، عصبانی کردن سایر معانی: (بارش ناگهانی برف یا باران همراه با باد) رگبار، باد و برف، برف باد، باد و بارش، جوش و خروش (ناگهانی) ...
دیوانگی، عشق مفرط، خشم زیاد سایر معانی: جوش و خروش، غوغا، آشفتگی، جنجال، هیاهو، غضب
حمله، تشنج، هیستری، هیجان زیاد، حمله عصبی سایر معانی: (مجازی) هیجان و تشنج، (گریه یا خنده و غیره) شدید و بلااراده، (روان شناسی) هیستری، تپاکی، دژ آشفتگی، آبستاکی، طب تشنج، غش یا بیهوشی وحمله ...