پرخاشگری [روانشناسی] رفتاری ناشی از رقابتجویی یا خشم یا خصومت که به آسیب رساندن یا نابودی یا شکست دیگری و در بعضی موارد خود شخص میانجامد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تجاوز، حمله (بدون مجوز و برخلاف تعهدات)، برتاخت، برتازش، یورش، پیشدستی (در حمله)، تهاجم، (روان شناسی) پرخاشگری، ستیزه جویی، خشونت، تعدی، تخطی، تعر، اغازپرخاش، درازدستی، بنیادجنگ [بهداشت] پر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[روانپزشکی] فرضیه ناکامی – پرخاشگری. این فرضیه که بوسیله جان دالر بیان شده، در فرم ابتدایی خود حاکی بود که
پرخاشگری خصمانه [روانشناسی] پرخاشگری بهقصد آزار و آسیب رساندن
پرخاشگری ابزاری [روانشناسی] عمل خصمانۀ معطوف به تصاحب یا بازپسگیری شیء یا قلمرو یا امتیازی ویژه
[روانپزشکی] پرخاشگری وسیله ای. 1- اعمال پرخاشگرانه که از تجارب آموخته شده ناشی می گردد، پرخاشگری آموخته شده ناشی می گردد، پرخاشگری آموخته شده از طریق واکنش تقویت شده. 2- رفتاری پرخاشگرانه که ...
روانشناسى : پرخاشگرى کاذب
یورش، حمله
جنگ، تجاوز، محاربه، کج خلقی سایر معانی: جنگ و ستیز، مخاصمه، در حال جنگ بودن، جنگجویی، ستیهندگی، ستیزگرایی، جنگ گرایی، رزمجویی، پیکارجویی، اهل جنگ و دعوا بودن، جنگ خویی
تجاوز، حالت ادم متجاوز سایر معانی: در حال جنگ، درگیر در جنگ، متحارب، ستیهنده، ژکاره، جنگاور، خصم آمیز، دشمنانه، ستیزگرانه، جنگجویانه، جنگی، رزمی، وابسته به جنگ، جنگ گرا، رزمجو، ستیزگرای، طال ...
ستیزگی ,نزاع طلبی
تعدی، تاخت و تاز، غارت، تهاجم، تاراج و حمله، غارتگری سایر معانی: (به ویژه اگر نامطبوع باشد) درون روی، درون ریزی، رسوخ، یورش، هجوم، درازدستی [آمار] درون گشت