(تباه شونده در اثر اشعه ی ایکس) پرتو سوهشمند، پرتو حساس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رادیوگمانه [علوم جَوّ] هر بستۀ ابزار هواشناختی یکبارمصرف که اغلب با پرواز آزاد بالون به بالا برده میشود تا نیمرخهای قائم متغیرهای جوّی را از سطح زمین تا پوشنسپه ...
واژههای مصوب فرهنگستان
( دستگاه های هواشناسی که توسط بالون به هوا می فرستند) آب و هواسنج [آب و خاک] رادیو سوند
سامانۀ رادیوگمانه [ژئوفیزیک] مجموعۀ ابزارهای زمینی و پروازی همراه با نرمافزار رایانهای برای انجام پرواز رادیوگمانه و گردآوری و پردازش دادهها و ارسال پیام رادیوگمانۀ جوّ بال ...
سامانۀ رادیوگمانه [علوم جَوّ] مجموعۀ ابزارهای زمینی و پروازی همراه با نرمافزار رایانهای برای انجام پرواز رادیوگمانه و گردآوری و پردازش دادهها و ارسال پیام رادیوگمانۀ جوّ با ...
[برق و الکترونیک] رادیو سوند، هوانگار رادیویی ترکیب دستگاه ثبت پدیده های جوی با یک فرستنده رادیویی . وقتی که این دستگاه با بالن بالا فرستاده می شود . می تواند سیگنالهای رادیویی قابل ثبتی را ...
دارای اضلاع یا شعاع های متقارن
بدرود، خدا حافظ سایر معانی: خداحافظ، خدانگهدار، وداع، بخدا سپردیم
سفربخیر، خدا حافظ، خدا به همراه سایر معانی: (فرانسه) سفر به خیر، سفربخیر، خدا حافظ، خدا به همراه
1- (از شر چیزی) خلاص شدن، کلک (چیزی را) کندن، از سر خود باز کردن، دور انداختن، 2- رسیدگی کردن به، جوابگو شدن، 3- کشتن، خلاص کردن، 4- (عامیانه) داشتن، دارا بودن [حقوق] فیصله دادن، تکلیف موضوع ...
بدرود، وداع، خداحافظی، خدا حافظ سایر معانی: by good خدا حافظ، بدرود، وداع
بررسی تصویر پرتوِ ایکس روی پرده یا صفحۀ حساس |||* مصوب فرهنگستان اول [پزشکی]