نا چسبندگى
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توافق، رضایت، الحاق، چسبیدن، طرفداری، الصاق، دوسیدگی، چسبیدگی، انضمام، قبول عضویت، کشش سطحی، هم بستگی، الحاق دولتی به یک پیمان سایر معانی: چسبش، هم چسبی، به هم چسبیدگی، دوسش، برچسبیدگی، وفاد ...
چسبناکی سایر معانی: چسبناکی
چسبناکی، ناروانی سایر معانی: گران روی، ویسکوزیته، لزجت، دش روانی، وشکسانی [علوم دامی] ویسکوزیتی ؛ یکی از ویژگی های فیزیکی هر ماده که به میزان اصطکاک مولکولهای آن(بهنگام اغزیدن بر روی یکدیگر) ...