بطور نامناسب، ازروی بی کفایتی، بطور غیر کافی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بطور غیر موثر، بی انکه اثری داشته باشد، بیهوده
با بدبختی، به بیچارگی، به نکبت، بسیاربد
بس سایر معانی: بقدر کفایت [ریاضیات] به طور کافی، به طور بسنده، به اندازه ی کافی