وانمود، تظاهر، افسانه، قصه، متظاهر، ساختگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ادعا کردن، اظهار کردن، تدریس کردن، ابراز ایمان کردن سایر معانی: اقرار کردن، اذعان کردن، ابراز کردن، خستو شدن، آشکار گویی کردن، فاش گفتن، (مذهب یا عقیده ی خود را) اعلام کردن، اشهد گفتن، (به ع ...