لعنتی، ملعون، ملعون oh, this blamed weather! آه، این هوای لعنتی!
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مکروه، فرومایه، نفرت انگیز، بسیار بد، کریه سایر معانی: بیزار کننده، بیزارگر، آریغ انگیز، منزجر کننده
زشت، مکروه، نفرت انگیز سایر معانی: جنس بد، گند، بنجل، بد، واخورده، تنفرانگیز، بیزارکننده، ملعون
بیزار سایر معانی: نفرت انگیز، منزجر کننده، سزاوار نفرت، ناخوشایند، زننده، مستهجن، قبیح، ناپسندیده، منفور
خبیی، جهنمی، دوزخی سایر معانی: (عامیانه) بسیار ناخوشایند، نفرت انگیز، بسیار بد، وابسته به عالم سفلی، شیطانی، اهریمنی