تحسین امیز، مبنى برهلهله و تحسین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحسینی، تحسین امیز
تقدیر امیز سایر معانی: سپاس آمیز، ستایش آمیز، تعریف آمیز، تایید آمیز
مناسب، مساعد، مطلوب سایر معانی: موافق، دمساز، همدل، همسو، جور، سازگار، همباز، موافقت آمیز [آمار] مساعد
مدیحه، مدیحه، ستایش امیز سایر معانی: (نوشته یا نطق) مدیحه، مدح نامه، panegyrical ستایش امیز