دوچرخه سوار، راننده، شراعبان، شوفر اتومبیل سایر معانی: wheelman راننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دارای صدای خرخر، خس خس یا خر خر کننده سایر معانی: (سینه یا صدا و غیره) خس خسی، خس خس دار، همراه با خس خس
دانه، کورک، جوش، صدف حلزونی سایر معانی: (جانور شناسی) صدف حلزونی (انواع صدف های درشت دریایی که خوراکی هستند به ویژه از تیره ی buccinidae)
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
هر وقت اقتضا کند، هر وقت مقتضی باشد
یک بار که بفهمد، همینکه فهمید
[ریاضیات] در صورت امکان
when the cat's away, the mice will playگربه که نیست موش ها بازی می کنند، در غیاب رئیس زیردستانش جولان می دهند
هنگام سختی، محک تجربه، در گیرودار مشکلات
when the going gets tough, the tough get goingارزش انسان ها در هنگام سختی معلوم می شود
(خودمانی) هنگام بحران، وقت سختی
از کجا، از چه رو، که از انجا، چه جا سایر معانی: از آنجایی که، از همان محل که، به همان جایی که، که از آنجا [ریاضیات] از آنجا، که از آن نتیجه می شود