[نساجی] آرد گندم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(مسافر یا هواپیما و غیره) دچار وقفه یا تاخیر (به خاطر هوای بد)، در توفان و غیره گیر افتاده، ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا، منتظرهوای خوب
عرشه بدون سقف کشتی
هشیاری، مواظبت، گوش به زنگ بودن، هوای (چیزی را) داشتن، پاییدن، هشیار یا حساس نسبت به تغییر وضع هوا، مواظب وضع هوا
نقشه ی هواشناسی، نمودار وضع هوا، نقشه هواشناسی [ریاضیات] نقشه ی هوا [آب و خاک] نقشه آب و هوا
اگر هوا بگذارد
چارَک بادخور [حملونقل دریایی] چارَکی از شنارو یا ناحیهای از دریا در کمان چارَک شناور که در طرف بادخور است
واژههای مصوب فرهنگستان
رادار هواشناسی [حملونقل هوایی] نوعی رادار در هواگرد که برای دریافت اطلاعات هواشناسی و نشان دادن وضعیت هوای رد سیر (track) پرواز از آن استفاده میشود |||متـ . رادار هواشناسی هوابُر ...
[آب و خاک] بادنما
ایستگاه هوا شناسی سایر معانی: ایستگاه هواشناسی
[زمین شناسی] یخ هوازده - یخ دریا که دستخوش حذف تدریجی ناهمواری های سطحی توسط فرآیندهای دمایی و مکانیکی خروج، کاهش یا افزایش مواد شده است. یخی که پشته های و برجستگی های فشاری آن صاف شده و گرد ...
[آب و خاک] سنگ هوازده شده