فروکش آب زیرزمینی [زمینشناسی] منحنی جریان آب سطحی به داخل زمین
واژههای مصوب فرهنگستان
مخزن آب زیرزمینی [زمینشناسی] سنگی که در زون اشباعشده قرار دارد و آب را در خود نگه داشته است
[آب و خاک] نوسان آب زیرزمینی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] موج زمینی یکی از امواجی که بر اثر انفجار در سطح زمین تشکیل می شود. این موج به شکلهای طولی ( تراکم)، عرضی، ( برش)، یا سطحی ( مشابه با نوسانهای آب ) منتشر می شود.
[عمران و معماری] حمله آب زمینی
[عمران و معماری] آبشار زیر زمینی
[عمران و معماری] پایین آوردن سطح آب زیر زمینی - افت تراز آب زیر زمینی [زمین شناسی] افت تراز آب، پائین آوردن تراز آب
[نساجی] نخ کشی بریده یا گروهی
سمت زنجیر [حملونقل دریایی] سمت و سوی زنجیر لنگر در بستر دریا هنگامی که شناور در لنگر است
بزرگ شدن، زیاد شدن، شدن، عمل امدن، بالیدن، ترقی کردن، کاشتن، رستن، رشد کردن، سبز شدن، سبز کردن، گشتن، روییدن، رویانیدن، برزگ شدن سایر معانی: فزودن، گوالیدن، وخشاندن، وخشیدن، رویاندن، به عمل ...
چاق شدن، فربه شدن، وزن اضافه کردن
[حسابداری] رشد فعالیت گرائی سهامداران