[نفت] آب بند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کوه نوردی] برفاب
در اب صابون زدن، در اب خیساندن
نرمسازی آب [شیمی] حذف یونهای کلسیم و منیزیم از آب سخت|||متـ . سختیگیری آب
واژههای مصوب فرهنگستان
[نساجی] نرم کردن آب - جدا نمودن املاح محلول کلسیم و منیزیم از آب [آب و خاک] سبک شدن آب
[زمین شناسی] خاک های آبی
[خاک شناسی] خاکدانه آب پایدار
[عمران و معماری] آبنگار
[عمران و معماری] مخزن ذخیره آب
[آب و خاک] روانآب رگبارش
(جانور شناسی) آب شلنگ (انوع حشرات دو باله که روی آب با سرعت شلنگ بر می دارند- تیره ی gerridae)
(سازگان یا سیستم) آبرسانی، میزان آب در دسترس هر شهر و غیره، ذخیره ی آب، منبع اب، ذخیره اب [عمران و معماری] آبرسانی [زمین شناسی] آبرسانی [آب و خاک] آبرسانی، تامین آب