[نساجی] جهت طرح جناغی پارچه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] اصل کشوی دیرکله
حرف زشت، حرف رکیک، ناپسند، دژ سخن
ممنوع
رد، عدم قبول
رد کردن سایر معانی: (مسئولیت یا اطلاع قبلی یا توافق قبلی و غیره) انکار کردن، حاشا کردن، ارندان کردن، انکار، نفی [حقوق] رد کردن، انکارکردن، تکذیب کردن، صرفنظر کردن (اقدام وکیل را) غیر مجاز اع ...
(کشاورزی - کلوخ شکن و زمین صاف کن دارای چرخ های دیسک مانند) زمین صاف کن [عمران و معماری] شخم زدن دیسکی
[عمران و معماری] موجشکن منقطع [زمین شناسی] موج شکن منقطع
[نفت] چاه اکتشافی
خلع کردن
[نساجی] پشمی که از جسد حیوان مرده چیده شده باشد
از عطیه محروم کردن، نبخشیدن سایر معانی: اعطا نکردن، ارزانی نداشتن، از موهبت برخوردار نکردن