صحت، صداقت، راستی، راستگویی سایر معانی: درستی، (حرف) راست، نادروغ [حقوق] صحت، راستگویی، دقت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رجوع شود به: helebore، خربق سفید
فعل معلوم، فعل متعدی
مربوط به صدا، خطابی، زبانی، تحت اللفظی، لفظی، شفاهی، حضوری سایر معانی: لغوی، واژه ای، واژی، واجی، کلامی، حرفی، لسانی، وابسته به واژه یا واژه شناسی، واژه گرای، لفاظ، گفتاری، قولی، وابسته به ف ...
[حقوق] توافق شفاهی، عقد لفظی
مقیاس توصیفی [مهندسی نقشهبرداری] نسبت یک فاصلۀ کوتاه بر روی نقشه به همان فاصله بر روی بیضوی زمین که با یک جمله بیان میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
پرگویی، فعل سازی، دراز گویی، بیان شفاهی سایر معانی: پرگویی، دراز گویی، بیان شفاهی، فعل سازی
پرگو، درازگو
زبانی، شفاها
تحت اللفظی، کلمه بکلمه، لفظ بلفظ سایر معانی: کلمه به کلمه، لغت به لغت، طابق النعل بالنعل، واژه به واژه، دقیق
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: PdSe2
شاهپسندیان [زیستشناسی - علوم گیاهی] تیرهای از نعناسانان درختی یا درختچهای یا علفی با حدود 90 سرده و 3000 گونه که بیشـتر در نواحی گرمسیری میرویند و مشخصۀ بارز آن ...