شبکهسازی اجتماعی [مهندسی مخابرات] ایجاد اجتماعات برخط با هدف ایجاد رابطه میان افرادی که علایق مشترک دارند
واژههای مصوب فرهنگستان
[بهداشت] هنجار اجتماعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وجهۀ اجتماعی [باستانشناسی] بازتاب هویت اجتماعی شخص در تدفین
نقش اجتماعی [آیندهپژوهی] رفتار و کنشی که انتظار میرود یک فرد یا گروه در یک جایگاه اجتماعی خاص انجام دهد
منشی امور فردی و مربوط به معاشرت، منشی آمیزگاری، رئیس دفتر
تامین اجتماعی، بیمه و بازنشستگی همگانی سایر معانی: تامین اجتماعی، بیمه وبازنشستگی همگانی [حقوق] تأمین اجتماعی، بیمه های اجتماعی [نساجی] بیمه اجتماعی
خدمات اجتماعی، موسسه تعاون اجتماعی سایر معانی: رجوع شود به: social work
پایگاه اجتماعی [باستانشناسی] موقعیت و مرتبۀ فرد یا گروه در ساختار اجتماعی
(امریکا - آموزش ابتدایی) کلاس بررسی های اجتماعی (آمیزه ای از تاریخ و جغرافی و امور مدنی)
معامله اجتماعی [اقتصاد] فرایندی که در آن سرمایهگذاران مالی برخط، برای تصمیمگیری مالی، بر اطلاعات گردآمده از وبگاهها بهعنوان منابع اطلاعاتی اصلی تکیه میکنند ...
خدمات اجتماعی سایر معانی: مددکاری اجتماعی، پایمردی همزیگانی، همزی پایمردی
مددکار اجتماعی، همزی پایمرد، کارگزار اجتماعی