[زمین شناسی] سری ریخت شناسی سری منظمی از فسیلها که نشان دهنده تغییرات ایجاد شده در نمونه های منفرد و نیز تغییرات تحمیل شده بر روی برخی از وجوه متغیر گونه های فسیلی است.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گونۀ ریختشناختی [باستانشناسی] دستهبندی توصیفی و تجریدی دستساختهها بر مبنای شباهتهای کلی و نه ویژگیهای شکلی و کاربردی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ساختواژه [زبانشناسی] شاخهای از دستور که ساختمان یا شکل واژه را ازطریق شناسایی تکواژهای سازندۀ آن بررسی میکند|||متـ . صرف ...
[زمین شناسی] ریخت سنجی تحلیل آماری مقادیر حاصل از بررسی پارامترهای ریخت شناسی موجودات زنده
ریشه شناسی، علم صرف سایر معانی: (زبان شناسی) واج واژک شناسی، توصیف واژ واجی، مبحک مطالعه صور مختلف یا تصاریف مختلفه یک لغت یاریشه
واژـ واجشناسی [زبانشناسی] شاخهای از زبانشناسی که در آن تعامل صرف و واجشناسی بررسی میشود
[زمین شناسی] ریخت تراشی عارضه توپوگرافیکی که از یک عارضه اصلی و عمده کوچکتر بوده و اغلب درون چنین عارضه ای و یا بر روی آن شکل می گیرد. مانند یک اثر شکنجی یا برآمدگی کوچک در بستر اقیانوس
ریخت گیری
[زمین شناسی] ریخت گونه گونه های زنده یا فسیلی که تنها بر پایه ریخت شناسی خود، قابل تشخیص هستند.
[زمین شناسی] ریخت ساختار یک وجه توپوگرافیک شاخص که متناظر با یک ساختار زمین شناسی (مانند گودال و یا لبه ای در بستر اقیانوس) بوده و یا ارائه دهنده آن می باشد و یا عارضه یا ساختاری که مستقیماً ...
[زمین شناسی] ریخت زمین ساخت تفسیر جوانب توپوگرافیک یا ریخت شناسی سطح زمین. طی چنین تفاسیری بجای بررسی منشأ فرآیندهای سطحی و رسوبگذاریها، به تکتونیک آنها و روابط ساختاری میان آنها، پرداخته می ...
وابسته به مشط دست