نوعی نقصان بینایی که در آن اشیای رنگین به رنگی دیگر و اشیای بیرنگ، رنگین به نظر میرسند [پزشکی]
واژههای مصوب فرهنگستان
مربوط به رابطۀ تن و روان [پزشکی]
روانشناسی که در حیطههای تخصصی، نظیر مشاورۀ حرفهای و تربیتی و سالمندی و ازدواج، آموزش دیده است و برای ایجاد سازگاری در مُراجع و بهرهگیری از حداکثر تواناییهای او ...
دانشی میانرشتهای بر پایه زیستشناسی و روانشناسی که با روابط متقابل بین فرایندهای زیستی و روانشناختی سروکار دارد [روانشناسی] ...
← لذتگرایی [روانشناسی]
شاخهای از روانشناسی که تسهیلکنندۀ عملکرد فردی و بینِفردی در طول زندگی است و بر موضوعات هیجانی و اجتماعی و حرفهای و آموزشی و تحولی و نظیر آن تأکید دارد [روان&zwn ...
رویکردی عمومی در روانشناسی و رواندرمانی که منشأ آشفتگیها و هیجانات را در فرایندهای ذهنی ناخودآگاه جستوجو میکند [روانشناسی] ...
نوعی روانپریشی که منشأ جسمی دارد [روانشناسی]
متخصص روانپزشکی [روانشناسی]
الگوی نیروهای برانگیزندۀ خودآگاه یا ناخودآگاه که به رخداد یا حالت روانشناختی خاصی منجر میشود [روانشناسی]
شاخهای از رواندرمانی که به دُشکاریهای جنسی و مسائل مربوط به آن میپردازد [روانشناسی]
درمان روانکاوانهای که بیهیچ جرحوتعدیلی به راهکارهای بنیادین زیگموند فروید پایبند است [روانشناسی]