پیرادیپلماسی [علوم سیاسی و روابط بینالملل] نوعی دیپلماسی که در آن ارکان محلی دولتی نقش ایفا میکنند
واژههای مصوب فرهنگستان
سعادت، بهشت، ارم، فردوس، بهشت برین سایر معانی: پردیس، جنت، مینو، گشتای، محل خوشی و سعادت، (از ریشه ی فارسی)، ملکوت، عرش، خوشی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بهشتی، مینوی، ملکوتی، پردیسی، جنتی، فردوسی (paradisiac هم می گویند)
دیوار یا خاکریز پشت سنگر (برای جلوگیری از حمله از عقب)
اضداد، قیاس ضد و نقیض، بیان مغایر سایر معانی: (اظهاری که ظاهرا متناقض یا چرند است ولی ممکن است واقعا درست باشد) گفته ی متناقض نما، معما نما، ناسازه، خرق اجماع، پارادکس، چرند نما، پارا دخشی، ...
ناسازنمای پسانداز [اقتصاد] افزایش نهایی تمایل به پسانداز که به کاهش سطح تعادلی پسانداز منجر میشود
[آمار] پارادوکس رای دهی
[ریاضیات] پارادوکس های زنون
[ریاضیات] متناقض
در ظاهر مهمل و در واقع درست سایر معانی: متناقض، دارای تضاد یا تناقض، ناسازه وار، معمایی، مهمل نما [ریاضیات] متناقض
چگونگی سخنی که درظاهرمهمل ودرمعنی درست باشد، مخالفت با عقاید عمومی
کسیکه سخن های مهمل نمایا امتناقصمی پردازد، لغزساز