[برق و الکترونیک] توزیع احتمال دو جمله ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[پلیمر] زیست جزء، جزء سازنده زیستی
[زمین شناسی] زیست نشانگر
زیتوده [شیمی] [زیستشناسی، شیمی] 1. وزن تر یا خشک موجود یا موجودات زندۀ یک زیستگاه یا یک تراز تغذیۀ معین در زمانی مشخص|||[زیستشناسی] 2. مادۀ آلی که برای تولید انرژی به کار م ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(ماده ی طبیعی یا مصنوعی که برای ترمیم استخوان و بافت بدن به کار رود) زیست ماده [پلیمر] زیست ماده، ماده زیستی
مهندسی زیستمواد [علوم دارویی] طراحی، سنتز و بهینهسازی مواد برای پدید آوردن برهمکنشهای مشخص با مؤلفههای زیستی ...
زیستمواد [علوم دارویی] موادی که بهعنوان واسط برای ارزیابی و درمان و بهبود عملکرد اندام یا بافتی از سامانۀ زیستی ساخته میشود ...
زیستمواد [مهندسی پزشکی] موادی که بهعنوان واسط برای ارزیابی و درمان و بهبود عملکرد اندام یا بافتی از سامانۀ زیستی ساخته میشود ...
زیستمکانیک [مهندسی پزشکی] حوزهای علمی که برای توصیف حرکت اجزای بدن و نیروهایی که بر روی این اندامها عمل میکنند از قوانین فیزیک و مفاهیم مهندسی بهره میگیرد ...
(کاربرد روش های علم مکانیک در بررسی ساختار و کارکرد سازواره های زنده) بیومکانیک، مکانیک زیستی [فوتبال] بیومکانیک
حسگر زیستپزشکی [مهندسی پزشکی] حسگری که برای پایشهای تهاجمی یا غیرتهاجمی متغیرهای کاراندامشناختی کلیدی بهمنظور تشخیص طبی و نظارت بر درمان به کار میرود ...
[پلیمر] زیست غشا، غشای زیستی