(با زدن ضربه به سر) کشتن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(بر سر کسی) آمدن، روی دادن، شدن
[نساجی] مرطوب شدن - نم کشیدن
پوزش خواستن، معذرت خواهی کردن
شنواییسنجی رفتاری [شنواییشناسی] نوعی شنواییسنجی که در آن بیمار مشارکت فعال دارد و با رفتارهایی مانند بلند کردن دست و فشار دادن دکمه، به محرک تکبسامدی یا محرک گف ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ژنگانشناسی رفتاری [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] شاخهای از ژنگانشناسی که در آن تأثیر ژنها و ترکیب ژنگانی در رفتار موجود زنده بررسی میشود ...
یواشکی، بدون اطلاع شخص ذی نفع، نامردانه
زیتودۀ زیرزمینی [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] زیستتودۀ زیرسطح زمین که عموما شامل ریشههای زنده است
از جان مایع گذاشتن
با توجه یا اشتیاق گوش کردن
[عمران و معماری] لنگر خمشی - ممان خمشی - گشتاور خمشی [زمین شناسی] لنگر خمشی، گشتاور خمشی [نساجی] گشتاور خمشی [ریاضیات] گشتاور خمشی [پلیمر] گشتاور خمشی [آمار] گشتاور خمشی ...
[عمران و معماری] خط تاثیر گشتاور خشمی