ساکن، اشغال کننده، متصرف سایر معانی: اشغال کننده، ساکن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] فرد بودن
قانون ـ فقه : اشغال
[عمران و معماری] وقوع جریان بحرانی
[نفت] وجود نفت
[آمار] نرخ رخداد
[نفت] وجود گاز طبیعی
گردش اقیانوسی [اقیانوسشناسی] حرکت بزرگمقیاس آب اقیانوسی که معمولا در چرخابهای بسته رخ میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
جریان اقیانوسی [زمینشناسی] حرکت آب اقیانوسها به شکل یک چرخۀ منظم طبیعی یا بهصورت جریانی پیوسته در امتداد مسیری معین ...
کشتی مسافری تندرو
کشتی تندرو
[زمین شناسی] دگرگونی زیر کف اقیانوسها در اثر جانشینی کانیهای سازنده بستر اقیانوس در نتیجه خروج بازالت از رشته کوههای اقیانوسی، تحت تأثیر فشار بسیار کم و دمای نسبتاً زیاد سنگها دچار دگرگونی م ...