سوار بر اسب، نظ ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانند باتلاق یا رودخانه از ان دور و مجزا باشد [کوه نوردی] شتر سواری، روش صعودی که در آن فرد پاهای خود را در دو سوی گرده یا یال باریک گذاشته و با کم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی : K3Cu3AlO2(SO4)4 - نام آن از نام آلومنیوم عنصر غالب و klyuchevskite گرفته شده است.
[ریاضیات] شبه چبیشف
[آمار] نابرابری بی اَن اِمه-چبیشوف
[برق و الکترونیک] آرایه چبی شف نوعی آنتن آرایه ای که تغذیه عناصر آن به گونه ای است که ضریب آرایه ایجاد شده بر حسب چند جمله ای چبی شف بیان می شود. در این حالت برای گلبرگ فرعی معین، پهنای باری ...
[برق و الکترونیک] پالایه چبی شف نوعی پالایه « کی» ثابت که در ازای تولید موجکهای دامنه در باند عبور خود دارای بسامد قطع تیزی است. - فیلتر چبیچف
[آمار] چندجمله ای چبیشوف-ارمیت
[ریاضیات] چند جمله ای چبیشف [آب و خاک] چند جمله ای چبیشف
نجیب زاده، سوار دلاور سایر معانی: اسوار، تهمتن، بهادر، سلحشور، جوانمرد، (در فرانسه ی قدیم) شوالیه، عضو پایین ترین رتبه ی اشراف
[زمین شناسی] خاک های حمل شده ای که در حاشیه یا کناره مزارع دیده می شود
گوسفند کوهی (که در انگلیس و اسکاتلند پرورش داده می شود و پشم کوتاه و پرپشتی دارد)، (معمولا c کوچک) فاستونی راه راه که از پشم این حیوان درست شده [نساجی] لیف مصنوعی شویت ( ویسکوز رشته ای شفاف ...
[نساجی] لیف مصنوعی شه ویسول ( ویسکوز رشته ای شفاف )