(معمولا در مورد خوراندن اجباری به کسی که اعتصاب غذا کرده و غیره) عمل وارد کردن مایعات به معده از راه لوله ی گاواژ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(در انگلیس قدیم) تقسیم متساوی املاک (بین پسران کسی که بدون وصیت مرده باشد)، تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
غواص ستارهای [زیستشناسی - علوم جانوری] گونهای از تیرۀ غواصیان و راستۀ غواصسانان که کوچکترین عضو خانواده است و منقار کوچک و خمیده به سمت بالا و پاهای کوچک دارد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(جانورشناسی از ریشه ی هندی)، تمساح میان اندازه ی برنئو و سوماترا (tomistoma schlegeli - این جانور false gavial نیز نامیده می شود)، تمساح هندی،غاریال،گاویال (gavialis gangeticus از زیر تیره ی ...
غواصیان [زیستشناسی - علوم جانوری] تیرهای از راستۀ غواصسانان آبزی با جثۀ بزرگ که در قسمت خلفی بدن پاهایی مناسب شنا کردن و شیرجه زدن دارند و منقار آنها نوکتیز و خ ...
نوعى رقص نسبته تند
gavotte نوعی رقص سریع فرانسوی، موسیقی این رقص، تندرقصیدن، بابک فوق رقصیدن
(افسانه ی انگلیسی شاه آرتور) گاواین (دلاور معروف و خویشاوند شاه آرتور)
از روى کودنى، با کمروئى
gawsy خوش بنیه، چاق و چله، با نشاط، خوش نما
gawsie خوش بنیه، چاق و چله، با نشاط، خوش نما
مرد همجنسگرا [مطالعات زنان] مردی که مردان دیگر را بهعنوان شریک عاطفی و جنسی خود برمیگزیند