مدتزمانی که ریزاندامگان در شرایط یخزده زنده میماند و بعد از یخزدایی هنوز قادر به رشد است [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان
فردی که به ورزش یخسُری نمایشی میپردازد [ورزش]
یخ نازک عموما صاف و شفاف بر روی سطوح اجسام، حاصل از انواع بارش [علوم جَوّ]
تودۀ بزرگی از یخ که روی خشکی تشکیل میشود و به پایینِ شیب میخزد|||متـ . یخچال طبیعی [زمینشناسی]
شناوری پرقدرت برای کشیدن و یدک کردن کشتیها یا کمک به حرکت و جابهجایی آنها در محدودۀ بندر، بهویژه در زمان پهلوگیری یا جدا شدن از اسکله [حملونقل دریایی] ...
استفاده از هواپیمای موتوردار برای یدک کشیدن و به پرواز درآوردن بادپَر [حملونقل هوایی]
اجزای الحاقی تزیینی یا غیرتزیینی که جزء بدنۀ اصلی تابوت نیست، مانند دسته و زهوار و بست [باستانشناسی]
گونهای از تیرۀ نونهنگیان و راستۀ آببازسانان که کوچکترین نهنگ جهان است؛ سر آن نسبتا بزرگ و حدود یکچهارم کل بدن است و رنگ بدن خاکستری تیره با سطح پشتی سیاه و شکمی روشن& ...
هر یونی که تکهتکه شود و بتوان آن را پیشساز مستقیم یک یونتکۀ نهایی به شمار آورد [شیمی]
ویژگی فرد مبتلا به یکسوفلجی؛ مربوط به یکسوفلجی [علوم پایۀ پزشکی]
یکسوفلجی در یک سوی صورت [علوم پایۀ پزشکی]
یکسوفلجی ناشی از آسیب مغزی [علوم پایۀ پزشکی]