[نساجی] پارچه دو رو خاب دار - پارچه دورو پرزدار شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(بازی بیس بال) بیرون کردن دو بازیکن حریف با یک حرکت
(پزشکی) سینه پهلوی دو سویه (سینه پهلوی هر دو نیمه ی ریه)
[ریاضیات] نقطه ی دوگانه، نقطه ی مضاعف
[عمران و معماری] کلید دوپل
گل هزاره
دقت سایر معانی: مضاعف [کامپیوتر] دقت مضاعف - دقت مضاعف - روشی برای نمایش اعداد اعشاری که در آن از دو برار فضای لازم برای ذخیره آنها در حلات معمولی استفاده می شود. چنین داده هایی با دقت مضاعف ...
[ریاضیات] زگوند، "، علامت (")
[ریاضیات] نسبت همساز
رجوع شود به: birefringence، انکسار مضاعف [زمین شناسی] انکسار مضاعف
[عمران و معماری] بام مضاعف
[مهندسی گاز] ریشه مضاعف [ریاضیات] ریشه ی مضاعف، ریشه ی دوگانه