ورزش : تخته موج با دو انتهاى یک شکل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوسر، حرف دو پهلو سایر معانی: دوسر، حرف دو پهلو
[حسابداری] دفترداری دوبل یا دوطرفه [ریاضیات] دفتر داری با ثبت دو طرفه، روش ثبت مترادف، دفتر داری دوبل، دفتر داری دو طرفه
[برق و الکترونیک] خطای مضاعف
[برق و الکترونیک] تحریک مضاعف
[ریاضیات] نمایی دوباری
[سینما] چاپ مضاعف
(عکاسی)، دو نوره شدن فیلم، روی هم افتادن دو عکس [سینما] تصویرگیری مجدد / نوردهی مجدد - تصویر مضاعف - دو نوردهی - صحنه مضاعف
[نساجی] شانه باد بزنی دو سو
(ورزش های با راکت مانند تنیس) خراب کردن هر دو سرو، دو سرو بازی
(موسیقی - این نشان: bb که جلو نت می نویسند به این معنی: نت را دو نیم پرده زیرتر کنید) دوبمل
[سینما] پروژکتور دوسره - پایه تو در تو یا دوگانه