امپیدوکلس (فیلسوف و شاعر یونانی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] مجموعه ی خالی
کارایی اوجگیری در مسیر [حملونقل هوایی] کارایی هواگرد در هنگام اوجگیری یا کاهش ارتفاع در شرایطی که یکی از دو موتور یا دو موتور از سه موتور در وضع خطرناک قرار گیرند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
موادیکه مقررات تازه در برداشته باشد
در برداشتن، احاطه کردن، دور گرفتن، دور چیزی گشتن، حلقه زدن سایر معانی: محاصره کردن، محصور کردن، محاط کردن، در دایره قرار دادن، (دایره وار) دور چیزی را گرفتن، گردگیری کردن، در پرهون کردن [ریا ...
تحت محاصره سایر معانی: (بخشی از یک ناحیه یا کشور که از چندسو توسط سرزمین کشور دیگری احاطه شده باشد) سرزمین محصور، درونبوم، قلمرو بسته (در برابر: برونبوم exclave)، ناحیه ای که کشور بیگانه دور ...
پیبست [زبانشناسی] واژهبستی که به پایان واژه میپیوندد
بی تکیه، متکی به کلمه قبلی سایر معانی: (زبانشناسی) پی بست، واژه بست، پی واژ، پی چسب، چسبانه، کلمه ای که تکیه نداردو یا اگر دارد تکیه اش را بکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد ...
در اغوش گرفتن، محصور کردن، در جوف قرار دادن، در میان گذاشتن، به پیوست فرستادن سایر معانی: احاطه کردن، پیراگیری کردن، فرا گرفتن، گردگیری کردن، دورگرفتن، حصارکشی کردن، (در بسته یا پاکت و غیره ...
با ابرپوشاندن، تیره کردن
وابسته به دایره المعارف، جامع، حاوی
دارای معلومات جامع، دایرهالمعارف نویس سایر معانی: نویسنده دایره المعارف