کاهش، زوال، انحطاط، سقوط، فساد، تنزل کردن، نپذیرفتن، شیب پیدا کردن، مایلشدن، رو بزوال گذاردن، خرد شدن، کاستن، سقوط کردن، صرف کردن، رد کردن، خم شدن، خمیدن سایر معانی: سرازیری، خمش، خمیدگی (به ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] منحنی کاهش-افت- نموداری از افت در تولید یک چاه نفت یا گاز یا گروهی از چاه ها – آهنگ تولید نسبت به زمان رسم می شود . این منحنی برای بازیابی نهایی نفت کاربرد دارد.
[آب و خاک] افت سطح ایستابی
[حسابداری] روش مانده نزولی _ روش نزولی [ریاضیات] روش موازنه ی کاهشی، روش محاسبه ی استهلاک بر مبنای قیمت دفتری
[زمین شناسی] توسعه انحطاطی، رشد کاهنده - چشم اندازی که در آن سرعت فرسایش خیلی بیشتر از سرعت بالا آمدگی است یا عریض شدگی دره خیلی زیادتر از گودشدگی آن باشد. به وسیله کاهش پستی و بلندی زمین و ...
[معدن] نسبت باطل هبرداری نزولی (معادن روباز)
افولباور [علوم سیاسی و روابط بینالملل] فرد معتقد به افولباوری
واژههای مصوب فرهنگستان
الکترونیک : انحراف سنج
شیب دار سایر معانی: پر شیب، با شیب تند، پر نشیب، سرازیر
زیست شناسى : گشودن
خلاص کردن علوم مهندسى : کلاج را رها کردن
[ریاضیات] استحاله فاصله ی بسته ی زوال یافته، بازه ی بسته ی تبه شده