طبقۀ برداشت [مهندسی نقشهبرداری] دستهای از برداشتها که در برخی معیارهای مشخص دارای اشتراکاتی باشند
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] اجزای معلق [نساجی] ذرات معلق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قنداق، پارچه قنداقی سایر معانی: (برای قنداق کردن کودک) پارچه ی قنداق، کهنه
پارچه قنداقی
[عمران و معماری] طریقه دوایر لغزش سوئدی - روش سوئدی دایره لغزش
رُس آماسی [زمینشناسی] رسی که میتواند مقدار زیادی آب جذب کند
[نفت] رس های ورم کن
خطر قریب الوقوع
[ریاضیات] به طور سمبلیک
[نفت] تاقدیس متقارن
(فیزیک) سیکلو ترون هماهنگ، پرهون چرخ همزمان
[برق و الکترونیک] ساعت همزمان ساعت الکتریکی راه اندازی شوندهبا موتور سنکرون، برای عمل کردن از خط توان AC که بسامد ان به طور دقیق کنترل شده است.