استدلالی سایر معانی: استدلالی [ریاضیات] استدلالی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] باریک و مخلوط کردن ( الیاف)
[حسابداری] روش مانده نزولی _ روش نزولی
[حسابداری] استهلاک طبق روش اقساط نزولی
[مهندسی گاز] اتصال کاهش دهنده، وصل کن کاهشی
[ریاضیات] زیرفضای ناوردای تحویل گر
[عمران و معماری] سه راه تبدیل [مهندسی گاز] سه راهه تبدیل
[عمران و معماری] سه راه نقصانی
[زمین شناسی] همپوشانی جانشینی - اصطلاحی، امروزه منسوخ، که توسط گرابو (1920) برای هم پوشانی غیردریایی استفاده شد که دربر گیرنده خط ساحل عقب رونده است و در جایی ظاهر می شود که رسوبات قاره ای ن ...
[ریاضیات] تابع هسته
لغو کردن، فسخ کردن، باطل ساختن سایر معانی: (قانون یا فرمان و غیره) فسخ کردن، باطل کردن، فس کردن [حقوق] لغو کردن، فسخ کردن، باطل کردن، کان لم یکن کردن (قرارداد)
قانون ـ فقه : منفسخ