خاردار، تیغ دار سایر معانی: خاردار، تیغدار [زمین شناسی] خاردار، تیغدار .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قارچی
(روان پزشکی) عقب افتادگی، کورذهنی، (گیاه شناسی)، وابسته به آرایش نگینی یا تسمه ای، دم گربه ای
نشاسته مانند، نشاسته ای، آهاری [نساجی] نشاسته ای
(گیاه شناسی) وابسته به تیره ی خرزهرگان (apocynaceae)، خرزهرگانی
[عمران و معماری] سنگ آهک ریگدار [زمین شناسی] سنگ آهک ریگدار
[زمین شناسی] هماتیت رسی گونه قهوه ای تا قرمز تیره اکسید آهن طبیعی که شامل بخش قابل ملاحظه ای از رس (ماسه) می باشد.
[نفت] سنگ آهک رسی
[زمین شناسی] سنگ آهک رسی یک نوع سنگ آهک که حاوی مقادیر قابل ملاحظه ای (ولی کمتر از 50%) از رس می باشد. مثلا: سنگ سیمانی.
[عمران و معماری] ماسه سنگ خاک رسی - شیست خاک رسی [زمین شناسی] ماسه سنگ رسی الف) اصطلاحی که معمولا برای ماسه سنگ ناخالصی به کار میرود که حاوی مقادیر نامعین سیلت و رس ریزدانه می باشد. ب) یک ما ...
[نفت] بافت رسی
نی مانند، به شکل نی، سیفونی، نی سان، بشکل نی