[ریاضیات] تابع قدر مطلق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] مطلق عدد مختلط، مدول یک عدد مختلط، قدرمطلق یک عدد مختلط، اندازه ی یک عدد مختلط
[شیمی] سرعت مطلق [عمران و معماری] سرعت مطلق [ریاضیات] تندی مطلق، سرعت مطلق [آب و خاک] سرعت مطلق
گرانرَوی مطلق [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] نسبت تنش برشی ایجادشده به آهنگ تغییر شکل سیال نیوتونی |||متـ . گرانرَوی viscosity, coefficient of viscosity ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[شیمی] گرانروی مطلق، گرانروی مکانیکی [عمران و معماری] لزجت مطلق - لزجی مطلق [نفت] گران روی مطلق [پلیمر] گرانروی مطلق، گرانروی مکانیکی
[شیمی] ارزش مطلق، مقدار مطلق، قدر مطلق
[شیمی] حجم مطلق
[عمران و معماری] روش حجم مطلق
[ریاضیات] فضای مطلقا بسته
[ریاضیات] به طور مطلق همگرا، همگرای مطلق، مطلقا متقارب، متقارب مطلق، همگرا به طور مطلق
[ریاضیات] سری دوگانه ی همگرای مطلق، سری دوگانه ی مطلقا همگرا
امرزش گناه، بخشایش، بخشودگی، تبرئه، برائت، عفو، انصراف از مجازات، منع تعقیب کیفری سایر معانی: بخشش (گناهان)، آمرزش، چشم پوشی